بررسی زندگینامه شمس تبریزی

بررسی زندگینامه شمس تبریزی

بررسی زندگینامه شمس تبریزی
شمس تبریزی از صوفیان مشهور ایرانی است که رابطۀ او با مولانا زبانزد است. مقالات شمس تبریزی مهمترین اثر بر جا مانده از اوست.

شمس تبریزی و مولانا

شمس تبریزی که نام اصلی او محمد بن علی بن ملک‌داد تبریزی است، از جمله صوفیان ایرانی بود که ارادت مولانا به او زبانزد است. مولانا جلال‌الدین تحت تاثیر شمس لباس عوض کرد و اهل سماع و شاعری شد. در این مقاله به بررسی شرح حال این صوفی شاعر ایرانی خواهیم پرداخت و مقالات شمس تبریزی، اثر بر جا مانده از وی را بررسی خواهیم کرد.

                            شمس و مناره آرامگاه او

شمس تبریزی که بود؟

شمس تبریزی صوفی مسلمانی بود که در سدۀ هفتم هجری می‌زیست. از خانواده و دوران کودکی او اطلاعات زیادی در دست نیست. ظاهرا زبان مادری او تاتی بوده و جز چند جمله در وصف پدر چیز دیگری نگفته است. او در محضر شمس خونجی به تحصیل پرداخته و در نزد افرادی همچون پیر سله‌باف و پیر سجاسی که به پیران طریقت نیز شهرت داشتند، به کسب معرفت پرداخته است.

پیر سجاسی، شاعر نیمه دوم سدۀ ششم و نیمۀ اول سدۀ هفتم هجری بود که مقبرۀ او در مقبره الشعرای تبریز است. از مقالات شمس تبریزی اینگونه برداشت می‌شود که او از افرادی مانند شهاب هریوه، فخر رازی، اوحدالدین کرمانی و محی‌الدین ابن عربی تاثیر پذیرفته است.

شهاب هریوه یک فیلسوف دهری بود که با شمس مراوده داشت و در نیشابور زندگی می‌کرد و زمانی که قصد عزیمت به دمشق را کرد با شمس آشنا شد. فخر رازی، هم‌دوره و هم‌درس شهاب‌الدین سهروردی بوده است و او را نخستین کسی می‌دانند که کلام و فلسفه را با هم آمیخته و به همین دلیل الگوی بسیاری از فقها و متکلمان پس از خود شده است.

اوحدالدین کرمانی که نام او در مقالات شمس تبریزی آمده است، از رباعی‌سرایان و صوفیان مشهور ایران در سدۀ 6 و 7 هجری بود که در حلقۀ مریدان شیخ سجاسی (مراد و استاد شمس) بوده و از او خرقه دریافت کرده است. ابن عربی نیز عارف، شاعر و فیلسوف قرن 6 بود که تاثیر زیادی در فلسفۀ اسلامی داشت.

مقالات شمس تبریزی

مقالات شمس تبریزی مهمترین اثر بر جای مانده از شمس است که مجموعه‌ای از سخنان او و حکایات دلپذیری است که در زمان اقامت وی در قونیه از او نقل شده و توسط مریدان مولانا یادداشت شده است. مطالب این مقالات به صورت یادداشت‌های پراکنده است و همین موضوع نشان می‌دهد که خود شمس نقشی در تالیف این اثر نداشته است. بدیع‌الزمان فروزانفر معتقد است که مولانا بسیاری از مطالب خود در مثنوی مولوی را با الهام از مقالات شمس سروده و بین این مقالات و مثنوی مولوی ارتباطی قوی وجود دارد.

                                مقالات شمس تبریزی

مطالب موجود در مقالات شمس به چند بخش شخصیت و زندگی و خانواده شمس، رابطه شمس با مولانا، قصه‌ها و حکایت‌ها، یادکرد بزرگان و آموزه‌ها تقسیم می‌شود. در این مقالات از زبان شمس به بسیاری از عارفان بزرگ معاصر و حتی پیش از شمس از قبیل بایزید بسطامی، منصور حلاج، شیخ اشراق و حتی خود مولانا اشاره شده است. این مقالات در سال‌های 1349، 1369 و 1400 خورشیدی توسط احمد خوشنویس، محمدعلی موحد، احسان اشرفی و مجید جمال‌پور تصحیح شده‌اند.

رابطۀ شمس و مولانا

شمس بیشتر اوقات در سفر بود و آرام و قرار نداشت. او در این سفرها به قونیه رسید و با مولانا ملاقات کرد. البته عده‌ای معتقدند که شمس در شام بود که آوازۀ مولانا را شنید و از این رو به قونیه آمد تا او را ببیند. ملاقات شمس با مولانا سبب دگرگونی احوال مولانا شد و او که تا پیش از این ملاقات جزء عالمان و فقیهان و اهل مدرسه و وعظ بود و علوم دینی تدریس می‌کرد، تغییر عقیده داد و درس و مدرسه را رها کرد.

                             شمس و مولانا

گفته شده که مولانا مریدان زیادی در قونیه داشت و علما در رکاب او پیاده می‌رفتند. مولانا در نتیجۀ آشنایی با شمس اهل شاعری و سماع شد و این مسئله برای پیروان او و مردم قونیه قابل تحمل نبود. این مسئله باعث شد تا مریدان کینۀ شمس را در دل بگیرند و او را مسئول بر هم خوردن کلاس‌های درس خود می‌دانستند. سرانجام شمس مجبور شد پس از چندین ماه بی‌خبر قونیه را ترک کند.

 مولانا در غیبت او دچار ملال و اندوه شد و به دنبال او گشت تا اینکه در نامه‌ای که توسط شمس ارسال شده بود مشخص شد که او در شام است. مولانا فرزند و تعدادی از یاران خود را به شام فرستاد تا او را به قونیه برگردانند. شمس به قونیه بازگشت و موجب شادی و سرور مولانا شد اما بار دیگر به دلیل کین‌خواهی دشمنان تصمیم گرفت علیرغم عشقی که به مولانا داشت قونیه را برای همیشه ترک کند. مولانا مدت‌های زیادی را به دنبال او گشت تا اثری از وی پیدا کند اما موفق نشد.

آرامگاه شمس تبریزی

آرامگاه شمس در شهر خوی در استان آذربایجان غربی واقع شده است. برخی از محققان ایرانی مانند بدیع‌الزمان فروزانفر منکر دفن شمس در خوی شده‌اند. در منابع مشخص نیست که شمس پس از ترک قونیه به خوی رفته باشد اما در منابعی مانند مجمل فصیحی به مدفن شمس در خوی اشاره شده است. محمدعلی موحد، تاریخ‌نگار و ادیب ایرانی معتقد است مدفون بودن شمس در خوی معتبر است زیرا مقبره‌ای با یک مناره از آغاز سدۀ پانزدهم میلادی به منارۀ شمس تبریزی معروف بوده است.

                           آرامگاه شمس تبریزی در خوی

سخنانی از شمس

  • لاشک با هر چه نشینی و با هر چه باشی، خوی او گیری.
  • بعضی کاتب وحی‌اند، و بعضی محل وحی‌اند. جهد کن تا هردو باشی، هم محل وحی باشی، هم کاتبِ وحیِ خود باشی.
  • اندرون من با آن بود که همچنان کُنی که من گفتم، تا خلاص یابی از رنج. چو ما تو را در این عالَم از این رنج خلاص نکنیم، تا اندرون تو خوش باشد و با گشاد و پُرذوق، در آن عالَم چگونه یاری آید از ما، که هرکسی به ریش خود درمانده باشد.
  • چون آب پلیدی‌ها را به خود راه می‌دهد و منع نمی‌کند، تشنه‌ای که از بهر اوست چگونه منع کند؟ آبی هست که پلیدی تحمل نکند و پلید شود، لاجرم منع کند چیزها را از خویشتن از خوف پلید شدن. امّا آبِ دیگر هست که پلیدی‌های عالَم در او اندازی هیچ تغییر نکند.

سخن پایانی

شمس تبریزی از صوفیان برجسته ایرانی است که اثر فاخر مقالات شمس تبریزی از او بر جای مانده است. رابطۀ شمس و مولانا و تاثیرپذیری مولانا از وی، از جمله دلایل شهرت این صوفی برجسته است. آرامگاهی در شهر خوی منسوب به این عارف ایرانی است.

0 نظر

ارسال نظر جدید