نگاهی بر درمان شوپنهاور
کتاب «درمان شوپنهاور» اثر دکتر اروین د.یالوم، یک کتاب روانشناسی است که نظریات روانشناسی و دیدگاههای فلسفی آرتور شوپنهاور را در کنار هم قرار میدهد.
تحلیل کتاب درمان شوپنهاور
کتاب «درمان شوپنهاور» اثر دکتر اروین د.یالوم نویسندۀ آمریکایی و روانپزشک هستیگراست. این کتاب را میتوان یک رمان روانشناسی به شمار آورد که داستان زندگی یک روانشناس مبتلا به سرطان بدخیم پوست را روایت میکند. این کتاب بر پایۀ دیدگاههای روانشناسی نگارش شده و نظرات فیلسوف بزرگ، آرتور شوپنهاور نیز در آن مطرح میشود. در این مقاله نگاهی مختصر به کتاب «درمان شوپنهاور» خواهیم داشت.
اروین د. یالوم کیست؟
اروین دیوید یالوم یک روانپزشک و نویسنده آمریکایی است که آثار متعددی مانند وقتی نیچه گریست، درمان شوپنهاور، مسئله اسپینوزا، دروغگویی روی مبل و روانشناسی اگزیستانسیال را از خود بر جای گذاشته است. او را روانشناس هستیگرا میدانند که به موضوع اگزیستانسیال یا هستیگرایی پرداخته است و سعی کرده این موضوع را در آثار خود نیز نمایش دهد. او در سال 1963 و زمانی که استاد دانشگاه استنفورد شد، توانست الگوی روانشناسی هستیگرا یا اگزیستانسیال را پایهگذاری کند.
نگاهی گذرا بر نظریات آرتور شوپنهاور
در کتاب «درمان شوپنهاور» همزمان با شرح زندگانی پزشکی که مبتلا به سرطان بدخیم پوست است، تلاش شده تا زندگینامه مختصری از آرتور شوپنهاور نیز به تصویر کشیده شود و عقاید و نظریات او نیز مطرح گردد. شوپنهاور فیلسوف آلمانی است که عقاید خاصی داشت.
شوپنهاور در جایی نوشته است:
«در هفده سالگی، رنجِ زندگی گریبانم را گرفت؛ همان اتفاقی که برای بودا افتاد، وقتی بیماری، پیری، درد و مرگ را درک کرد. حقیقت این بود که این جهان نمیتوانست ساختۀ دست ذاتی مهربان با عشقی مطلق به مخلوقاتش باشد، بلکه برعکس، مخلوق ذاتی بود که به موجودات، هستی بخشیده بود تا از رنجهای آنان لذت ببرد.»
هدف شوپنهاور این بود که بتواند این رنج را بشکافد و برای آن راهحل پیدا کند. او معتقد بود که تنها بودن یک امر مسلم است و انسان اگر در جمع هم حضور داشته باشد باز تنهاست. او معتقد بود که هیچکس قادر به از بین بردن تنهایی انسان نیست. انسان زمانی که نسبت به تنهایی خود خودآگاهی پیدا میکند و متوجه میشود که دیر یا زود باید این جهان را درک کند دچار اضطراب میشود و همین موضوع سبب پیوستن او به جمع میشود.
او معتقد است:
«تنها یک اشتباه ذاتی وجود دارد و آن، این تصور است که ما وجود داریم تا خوشحال و خوشبخت باشیم. تا زمانی که بر ارتکاب این اشتباه ذاتی اصرار بورزیم، جهان در نظرمان جایی پر از تناقض خواهد بود. چرا که در هر گامی که برمیداریم، چه بزرگ و چه کوچک، محکوم به تجربۀ این حقیقت هستیم که هدف دنیا و زندگی، یقیناا رسیدن به خوشحالی و خوشبختی نیست. به همین خاطر است که در چهرۀ تقریباا تمام افراد مسن، چین و چروکهای حاصل از این ناامیدی وجود دارد.»
آرتور شوپنهاور معتقد است که اراده در انسان بر عقل مقدم است و انسان ابتدا برای انجام کاری اراده میکند و سپس برای آن دلیل و توجیه میآورد. او معتقد است که اصل در انسان، اراده است و بنیاد عالم نیز بر اراده استوار است.
او تا آخر عمر خود ازدواج نکرد و ازدواج را یک مسئولیت احمقانه میدانست و نیچه معتقد بود که او هیچ دوستی نداشته و شباهتی نیز بین او و سایر فیلسوفان و متفکران آلمانی نبوده و همین موضوع سبب رنج متفکرین آلمانی شده است. او معتقد است که زندگی معنایی ندارد و انسان یک عروسک خیمه شببازی است و یک اراده فینفسه در پشت صحنه وجود دارد که تمام حرکات ما را تحت کنترل خود دارد و به همین دلیل زندگی معنایی ندارد. او میگوید که خوشبختی به منزلۀ سراب است و انسان به آن نمیرسد و کل زندگی دویدن به دنبال همین سرابهاست.
در درمان شوپنهاور چه میگذرد؟
ژولیوس که یک رواندرمانگر برجسته است متوجه میشود که به سرطان بدخیمی دچار است و فاصلۀ چندانی تا مرگ ندارد. او که عادت به برگزاری جلسات گروهدرمانی برای درمان بیماران خود دارد مجبور است تا زندگی و کار خود را در این چند روز باقیمانده از زندگی خود مرور کند. او سالها پیش بیماری به نام فیلیپ داشته که نتوانسته به او کمکی بکند و از این بابت عذاب وجدان دارد.
او فیلیپ را پیدا میکند در حالیکه فیلیپ به کلی تغییر کرده و مدعی است که آشنایی با آرتور شوپنهاور و نظریات او باعث شده که زندگیاش دگرگون شود. ژولیوس و فیلیپ با یکدیگر قرار عجیبی میگذارند. فیلیپ به جلسات گروهدرمانی میپیوندد و تلاش میکند تا سایرین به ویژه ژولیوس را با نظریات شوپنهاور آشنا کند و از این راه زندگی آنها را تغییر دهد در حالیکه ژولیوس به دنبال ادامۀ درمان فیلیپ از راه نظریات روانشناسی است و قصد دارد او را که معتاد به روابط جنسی بوده و برای ارتباطات انسانی کوچکترین ارزشی قائل نیست، تغییر دهد.
بریدههایی از کتاب
«تمایل ما به تغییر آینده وادارمان میکند تا این حقیقت بنیادی را فراموش کنیم که زندگی چیزی جز لحظۀ حال نیست. لحظهای که برای همیشه نابود میشود.»
«بهتر است اجازه دهیم انسانها همانگونه که هستند باشند تا اینکه آنها را آنگونه که نیستند در نظر بگیریم.»
«اگر در مورد راز خود سکوت کنم، آن راز زندانی من میشود؛ اگر اجازه دهم از دهانم خارج شود، من زندانی آن میشوم. بر درخت سکوت میوههای آرامش میروید.»
«هرکسی به آنچه فاقد آن است عشق میورزد، اما مکررا تاکید میکند که این انتخاب در واقع با نبوغ گونۀ انسان صورت گرفته است. بشر با روح گونه و نوع خود تسخیر شده است و این روح بر انسان فرمانروایی میکند، انسان دیگر به خود تعلق ندارد...زیرا در نهایت علایق خود را نمیجوید، بلکه علایق فرد سومی را جستجو میکند که قرار است به هستی پا گذارد.»
«فردی که ثروت درونی دارد از دنیای بیرون چیزی نمیخواهد، مگر موهبت فراغت بدون مزاحمت که به او اجازه میدهد از ثروت درونی، یعنی توانمندیهای ذهنی خود لذت ببرد.»
«معتقدم که خوشبختترین مردم کسانی هستند که بیشتر از هرچیزی به دنبال تنهایی و خلوت میروند.»
سخن پایانی
کتاب روانشناسی و فلسفی «درمان شوپنهاور» اثر دکتر اروین د.یالوم است که جزء کتابهای روانشناسی مشهور به شمار میآید. در این کتاب نظریات آرتور شوپنهاور فیلسوف مشهور آلمانی نیز مطرح شده و نظریات فیلسوفانه او با نظریات روانشناسانۀ درمانگر کتاب در هم آمیخته شده و در نهایت به یک نتیجۀ واحد و منسجم ختم شده است
0 نظر