توسعه استراتژی رقابتی توسط شرکت های کوچک و متوسط
استراتژی رقابتی شرکتهای کوچک و متوسط در توسعۀ این شرکتها نقش حیاتی دارد. شرکتهای کوچک و متوسط میتوانند با استراتژی رقابتی مناسب از رقبا پیشی بگیرند.
توسعۀ استراتژی رقابتی توسط شرکتهای کوچک و متوسط (SME)
شرکتهای کوچک و متوسط (SME) در سراسر دنیا به عنوان محرکی برای رشد اقتصادی در نظر گرفته میشوند. بازار این شرکتها بعد از جهانی شدن، فرصتهای زیادی به منظور یکی شدن با سازمانهای بزرگ به دست آورده است. اگر این شرکتها تنها روی جنبههای خاصی از عملکرد خود و کار در انزوا تمرکز کنند، نمیتوانند از این فرصتها بهرهبرداری کرده و رقابتپذیری خود را حفظ کنند. این مقاله در تلاش است نقاط عمدهای را شناسایی کند که در توسعۀ استراتژی رقابتی شرکتهای کوچک و متوسط (SME) در بازار جهانی دخیل هستند.
شرکتهای کوچک و متوسط (SME) در گذشته به توسعۀ استراتژیهای موثر خود توجه کافی نداشتند و روی عملکرد خود متمرکز بودند. این شرکتها در خطوط صادراتی به دلیل کمبود منابع و قابلیتهای ضعیف نوآوری با محدودیتهای زیادی روبرو هستند. این شرکتها باید به منظور حفظ رقابت داراییها، فرآیندها و عملکرد خود را با توجه به بهترینها در صنعت محک بزنند.
شرکتهای کوچک و متوسط (SME) در سراسر جهان به عنوان ستون رشد اقتصادی در نظر گرفته میشوند. این شرکتها در ارائۀ فرصتهای شغلی مشارکت دارند و تامینکنندۀ کالاها و خدمات سازمانهای بزرگ هستند. شرکتهای کوچک با عوامل و معیارهایی مانند موقعیت مکانی، اندازه، سن، ساختار، سازمان، تعداد کارمندان، حجم فروش، ارزش داراییها، مالکیت از طریق نوآوری و فناوری تعریف می شوند. این شرکتها در بخش تولیدی به عنوان تامین کنندگان تخصصی قطعات و ترکیبات و مجموعههای فرعی برای شرکتهای بزرگتر عمل میکنند زیرا میتوانند اقلام را با قیمتی ارزانتر از آنچه شرکتهای بزرگ به دست میآورند، تولید کنند. عدم کیفیت در محصول تولیدی آنها میتواند روی توانایی رقابتی سازمانهای بزرگتر اثر معکوس بگذارد.
اکثر شرکتهای متوسط و کوچک (SME)، سیستمها و روشهای ساده ای دارند که امکان انعطافپذیری، بازخورد فوری، تصمیمگیریهای کوتاه زنجیرهای، درک بهتر و پاسخ سریعتر به نیازهای مشتری را نسبت به سازمانهای بزرگتر فراهم میکنند. علیرغم این خصوصیات، این شرکتها برای رقابت در داخل و همچنین در بازارهای جهانی تحت فشار هستند. به دلیل رقابت جهانی و پیشرفتهای فناوری و تغییر نیازهای مشتری، الگوهای رقابتی مدام در حال تغییر هستند. این تغییرات، شرکتها را به سمت رقابت همزمان در ابعاد مختلف مانند طراحی و توسعۀ محصول، تولید، توزیع، ارتباطات و بازاریابی سوق میدهند.
شرکتهای متوسط باید برای توسعه و تغییر مداوم، خودشان را با بهترینهای صنعت محک بزنند. شرایط بازار، نیروی راهنمای اصلی برای تصمیمگیری در مورد استراتژیها و اولویتهاست. بر اساس این اولویتها، سازمانها ملزم هستند فرآیندهای مختلف و عملیاتهای مدیریتی را بپذیرند. اجرای موثر این فرآیندها منجر به بهبود عملکرد خواهد شد. فرآیندها و عملکرد باید به طور مکرر با توجه به استانداردهای بنچمارک بازبینی شوند تا استراتژیهای پویا را توسعه دهند.
1. شرایط بازار برای شرکتهای کوچک و متوسط (SME) بعد از جهانی شدن
افزایش قابلیتهای رقبا سبب کاهش چرخۀ عمر محصول شده است. رقابت نیازمند این است که شرکتها به صورت همزمان در چندین حوزه از جمله نوآوری و پاسخگویی به مشتریان خود برتری داشته باشند. افزایش رقابت جهانی، شرکتها را ملزم کرده تا برای افزایش استانداردهای عملی خود در بسیاری از ابعاد مانند کیفیت، قیمت، بهرهوری، زمان معرفی محصول و .... اقدام کنند. به نظر میرسد ظرفیت یک شرکت برای حفظ قابلیت اعتماد و بهبود مداوم فرآیندهای تجاری و تولیدی جهت پاسخگویی به چالشهای پیش رو، شرط اصلی برای اطمینان از توان رقابتی شرکت در طولانیمدت باشد. چالشهای اصلی دیگر برای شرکتهای متوسط و کوچک (SME)، رشد فناوری، منابع انسانی، توسعۀ محصولات جدید و در نهایت مدیریت زنجیرۀ تولید از طریق همکاری و مشارکت با مشتریان، تامین کنندگان، توزیعکنندگان، رقبا و ... است.
در چنین محیط پر چالشی به نظر میآید توان یک شرکت برای حفظ اعتماد ذینفعان و بهبود مداوم فرآیندهای تجاری و تولیدی، شرط کلیدی برای پایداری آن در بلندمدت است. مدیران شرکتهای متوسط و کوچک (SME) روی استراتژی شرکتهای خود تامل کمی دارند. این شرکتها اغلب به سمت ارائۀ خدمات محلی یا توسعۀ تخصص های نسبتا محدود تمایل دارند. آنها ممکن است محدودیتهایی مانند نبود منابع، ساختار مسطح سازمانی، فقدان تخصص فنی، کمبود نوآوری، نبود دانش و آگاهی کافی و ... داشته باشند. ساختار مسطح شرکتهای کوچک و متوسط (SME) اغلب میتواند کارمندان را ناامید کند زیرا آنها قادر به تحقق اهداف کاری کوتاهمدت و میانمدت خود نیستند. به همین علت است که در این شرکتها، استخدام کارکنان مستعد دشوار و نگهداری از آنها دشوارتر است.
2. توسعۀ استراتژی شرکتهای کوچک و متوسط (SME)
یک استراتژی رقابتی مناسب برای محصولات و بازارهای بالقوۀ شرکت، اهداف بلندمدت و سیاستهایی برای دستیابی به این اهداف را مشخص میکند. سازمانها باید به طور مداوم استراتژیهای خود را بازبینی کنند تا جنبههای اولویت بازار، ساختار محصول، چهارچوب تولید و سرمایهگذاری را شناسایی کند. ضمنا برنامههای توسعه باید با اهداف عملیاتی منطبق باشند.
استراتژی اصلی شرکت، شناسایی و جستجوی قابلیتهای اصلی است که باید به آن اضافه شود. در غیر این صورت قابلیتهای فعلی منسوخ میشوند و کار دشوار میشود. ساخت قابلیتهای اصلی برای حفظ مزیت رقابتی در بلندمدت ضروری است زیرا مزایای ناشی از تبادلات محصول- قیمت- عملکرد اغلب کوتاهمدت هستند.
شرکتهای کوچک و متوسط (SME) که عملکرد خود را با استراتژی تجاری پیوند میدهند، در رقابت پیشی میگیرند. شرکتهای کوچک و متوسط (SME) باید برنامههایی برای بهبود مهارتها و قابلیتهای خود ارائه دهند. آنها میتوانند با توسعۀ قابلیتهای داخلی و خارجی خود مزیت رقابتی به دست بیاورند. شرکتها باید انرژی و منابع خود را روی محصول جدید و نوآور متمرکز کنند. این شرکتها باید در توسعۀ استراتژیهایشان انعطافپذیر باشند.
برای حرکت این شرکتها از وضعیت محلی به کلاس جهانی لازم است اقدامات کارآفرینی انجام شود. این مسئله شامل شناسایی و بهرهبرداری فرصتهای بازار از طریق استفاده از فناوریهایی مانند سیستمهای تولیدی پیشرفته است که کانالهای توزیع جدید، محصولات، خدمات و بخشهای مشتریان جدید خلق می کند.
3. اولویتهای رقابتی
اولویتهای رقابتی مجموعۀ جامعی از وظایف را نشان میدهند که باید توسط عملیات تولیدی به منظور حمایت از استراتژی تجاری انجام شوند. به طور عمده رقابتپذیری یک شرکت وابسته به توانایی آن در ارائۀ عملکرد خوب در جنبههایی مانند هزینه، کیفیت، تحویل، قابلیت اطمینان و سرعت، نوآوری و انعطافپذیری برای انطباق خود با تغییرات تقاضا است.
چهار اولویت رقابتی که به طور گسترده پذیرفته شدهاند شامل قیمت، تحویل، کیفیت و انعطافپذیری هستند. اولویتهای رقابتی باید به عنوان اقدامات رقابتی (خارجی) و قابلیت (داخلی) استفاده شوند. سازمانها باید به منظور برتری تاثیرگذار، نسبت کیفیت / قیمت را بهینهسازی کنند. در مورد اولویتهای رقابتی باید به دقت تصمیمگیری شود.
4. فرآیندها/ اقدامات مدیریتی
سازمانها باید قابلیت اداره و مدیریت فرآیندهای کاری را در مسیرهای جدید و کارآمد داشته باشند تا بتوانند در بازار رقابت کنند. این اقدامات ممکن است مرتبط با تعهد بالای مدیریت، توسعۀ معاهدات، فرهنگ سازمانی، تولید پاک، نوآوری و مدیریت اطلاعات، تحقیق و توسعه، توسعۀ تامینکننده، مدیریت کیفیت، مدیریت فناوری، کاربردهای فناوری اطلاعات، سنجش عملکرد و رقابتپذیری باشد.
4.1: پشتیبانی از رهبری و مدیریت ارشد
مدیریت ارشد سازمان به طور مستقیم مسئول یک فرهنگ سازمانی صحیح، چشمانداز و سیاست کیفی است. به منظور افزایش سود و درآمد خالص و همچنین کاهش هزینه، مدیران باید اولویتها و انتظارات خود را به کارمندانشان منتقل کنند. مشکل اصلی در شرکتهای کوچک و متوسط (SME) این است که مالک شرکت معمولا قدرت و مسئولیتپذیری کافی را به مدیران ارشد شرکت محول نمیکند.
موفقیت شرکتهای کوچک به طور کلی به مهارتهای مدیریتی، آموزش و تعلیم رهبر (رهبران) شرکت نسبت داده میشود. مدیران باید سیستمی برای تحریک کارگران به فکر کردن و عمل کردن فراهم کنند تا بتوانند اهداف شرکت را تحقق ببخشند. رهبری نقش مهمی را در چهارچوببندی استراتژی سازمانی و ارزیابی عملکرد بازی میکند. شرکتهایی که مدیران آنها قادر به تغییر الگوهای شغلی خود هستند، میتوانند با ادغام شیوههای جدید تجاری با رقبای چندملیتی خود هماهنگ باشند.
4.2: فرهنگ سازمانی
چالش پیش روی مدیران، ترویج یک فرهنگ سازمانی است که از نوآوری حمایت کند. در شرکتهایی که عملکرد بالایی دارند، فرهنگ سازمانی با ابتکار و نوآوری در ارتباط است. مشکلات شرکتهای کوچک در توسعۀ یک فرهنگ کیفی، مقاومت در مقابل تغییر، نبود تجربه در مدیریت کیفیت و نبود منابع است. مدیریت موثر فرهنگ سازمانی نیازمند شفافسازی اذهان مدیران دربارۀ نوع فرهنگ، هنجارها و ارزشهای خاص است که به سازمانها برای رسیدن به اهداف استراتژیک کمک خواهد کرد. حمایت از ریسکپذیری و تغییر و تحمل اشتباهات، خلاقیت را افزایش میدهد. کارمندانی که رضایت شغلی بالایی دارند در زمانی که تعهد به شرکت بالا باشد و حمایت از خلاقیت توسط سازمان و همکاران فراهم باشد، بالاترین میزان خلاقیت را به نمایش میگذارند.
دستیابی به تغییرات فرهنگی در شرکتهای کوچک و متوسط (SME) آسانتر از سازمانهای بزرگ است ولی برای مدیریت این شرکتها شناسایی نیاز برای تغییر مشکلتر است.
فرهنگ کیفیت یک شاخص کلیدی در توسعۀ مدیریت نوآوری است. ساختار مسطح شرکتهای کوچک و متوسط (SME) و رابطۀ کمتر بخشها معمولا منجر به ایجاد فضای کاری انعطافپذیرتری میشود.
4.3: مدیریت کیفیت جامع
مدیریت کیفیت جامع (TQM) فلسفهای است که به طور عمده تحت سلطۀ شرکتهای بزرگ است، اما ترس از دست دادن قراردادها است که شرکتهای کوچک و متوسط (SME) را برای افزودن کیفیت به سیستم آنها ملزم میکند. افزایش شدت رقابت، برنامهریزی مداوم و توسعۀ کیفیت را پیش نیاز بقای نه تنها شرکتهای بزرگ بلکه شرکتهای کوچک و متوسط (SME) میدانند. مدیریت کیفیت جامع نباید به قیمت از دست دادن انعطافپذیری که قدرت کسب و کارهای کوچک است، اجرا شود. این شرکتها باید در حال اجرای مدیریت کیفیت جامع، روی آموزش و پرورش کارکنان نیز تمرکز کنند. رهبری و تحلیل اطلاعات نقش مهمی در شکلگیری تمرکز شرکتها روی کیفیت بازی میکنند. زمانی موفقیت برنامۀ مدیریت کیفیت جامع افزایش مییابد که اجرای آن به درون شرکت گسترش یابد.
اجرای موثر مدیریت کیفیت جامع، یک دارایی ارزشمند در سبد منابع شرکت است که میتواند قابلیتهای رقابتی مهمی ایجاد کرده و منبع مزیت رقابتی باشد. کیفیت، توسط استراتژی تمایز نمایش داده میشود. هدف این استراتژی ایجاد مزیت رقابتی با ارائۀ محصولات منحصر به فرد است که با ویژگیهای ارزشمندی مانند کیفیت، نوآوری و خدمات مشتری مشخص میشوند. شرکتها میتوانند از طریق مدیریت کیفیت جامع به بهرهوری توسعه یافته، رضایت بیشتر مشتری، افزایش روحیۀ کارمندان، روابط کاری توسعه یافتۀ مدیریت و عملکرد جامع بالاتری دست پیدا کنند.
شرکتهای کوچک و متوسط قادرند از طریق کیفیت محصولاتشان، مزیت رقابتی به دست بیاورند زیرا آنها میتوانند سیستم تولید به موقع (JIT) با عیب و نقص کم یا کیفیت بالاتر محصولات را پیادهسازی کنند. همچنین این مسئله به کاهش قیمت محصولات از طریق حذف اوراق و دوباره کاری کمک خواهد کرد.
4.4: توسعۀ معاهدات
از آنجا که دامنۀ پیشرفت در سازمان در حال کاهش است، سازمانها باید به فکر گزینههای جدیدتری فراتر از مرز سازمان باشند. حتی آسیبپذیرترین شرکتهای تازه تاسیس شده نیز میتوانند به زنجیرههای ارزش بینالمللی بپیوندند و استراتژیهای بازاریابی خود را توسعه دهند.
یادگرفتن چگونگی ساخت روابط قویتر با مشتریان اغلب به عنوان یک روش اطمینان از بقای شرکتها در مواجهه با آشفتگیها و شرایط رقابتی بالای بازار پیشنهاد میشود. سازمانها باید در مورد نقاط قوت و ضعف خودشان تجزیه و تحلیل کاملی داشته باشند. ائتلافها ارزش افزودۀ بالاتری را برای مشتریان فراهم میکنند و روابط کاری بهتری ایجاد میکنند.
4.5: رشد و پیشرفت فروشنده
تعداد زیادی از شرکتهای کوچک و متوسط (SME)، سیستمهای برنامهریزی ضعیفی دارند. آنها با سیستمهای غیرقابل اعتماد کنترل فهرست و موجودی کالا بدون ردیابی موجودی و کنترل قیمت ضعیف مشکل دارند. این موضوع میتواند منجر به موجودی اضافی منسوخ شده و مشکلاتی در سطوح خدمات مشتری ایجاد کند. شرکتهای کوچک و متوسط (SME) در صنعت ساخت و تولید نیاز به بهبود سیستمهای مدیریت تولید و مواد آنها دارند. به همین دلیل رشد و پیشرفت فروشندگان ضروری است. رشد فروشنده نه تنها به بهبود عملکرد خریداران کمک میکند بلکه در توسعۀ عملکرد و کارایی فروشندگان نیز موثر است.
رشد فروشندگان و افزایش تعهد آنها در زمینۀ طراحی و کیفیت محصول میتواند بهرهوری خریداران را بهبود ببخشد. رابطۀ حمایتی طولانی مدت دو طرفه با تامینکنندگان، بهترین راه برای دستیابی به بهبود کیفیت است. هنگامی که خریداران و تامینکنندگان با یکدیگر همکاری نزدیکی دارند، میتوان هزینههای مستقیم محصول و استفادۀ مشتری و نیز هزینههای عملیاتی را کاهش داد.
4.6: مدیریت زنجیرۀ تامین
بیشتر سازمانهای ساخت و تولید با از بین بردن ضایعات از عملیاتهای مختلف داخلی، دستاوردهای سودمند عظیمی کسب کردهاند. اکنون رشد بهرهوری برای بیشتر سازمانهای تولیدی، خیلی محدود است. بهرحال پتانسیل عظیمی برای رشد وجود دارد که ناکارآمدیهای ناشی از عملکرد ضعیف تامینکنندگان، تقاضاهای غیرقابل پیشبینی مشتریان و محیط تجاری نامشخص را کاهش میدهد. این امر میتواند با ادغام فرآیندهای داخلی سازمان با تامینکنندگان و مشتریان شناخته شده به عنوان مدیریت زنجیرۀ تامین انجام شود. شرکتهای کوچک و متوسط (SME) در جایی که امکان خدمت به تامینکنندگان، توزیعکنندگان، تولیدکنندگان و مشتریان را داشته باشند، اثرات چشمگیری روی عملکرد زنجیرۀ تامین دارند.
عملیاتهای مدیریت زنجیرۀ تامین نه تنها سطح موجودی را کاهش میدهند بلکه باعث آزاد شدن فضای انبار و جریان نقدی ناپایدار نیز خواهند شد. این مسئله به ویژه برای شرکتهای کوچک و متوسط (SME) که نیاز مداوم به نقدینگی برای ادارۀ کسب و کارشان دارند اهمیت دارد. ساختن روابط همکاری بلندمدت با تامینکنندگان و مشتریان نیز با ایجاد یک درک دو طرفه بین اعضاء، به بهبود انعطافپذیری زنجیرۀ تامین کمک میکند. مدیریت زنجیرۀ تامین مستقیما عملکرد شرکتهای کوچک و متوسط (SME) را تحت تاثیر قرار میدهد.
4.7: تولید پاک
تولید پاک برای محیط زیست تبدیل به معیار ضروری رقابت در بازار برای سازمانها شده است. شرکتهایی که داوطلبانه از رویههای دوستانۀ زیست محیطی استقبال میکنند میتوانند همزمان عملکرد تجاری خود را بهبود ببخشند. سازمانها از زنجیرههای تولید سبز حمایت میکنند تا رقابتپذیری سازمان را توسعه دهند. مزیت رقابتی میتواند از ادغام محیط زیست با استراتژی سازمانی منشا بگیرد.
شرکتهای کوچک و متوسط (SME)، محیط زیست را به عنوان یک مسئلۀ تجاری مهم میبینند ولی اغلب از قوانین زیست محیطی که کسب و کار آنها را تحت تاثیر قرار میدهد بیاطلاع هستند. یکی از اقدامات مهم برای شرکتهای کوچک و متوسط (SME) در نظر گرفتن مسئولیت زیست محیطی به عنوان بخشی از ویژگیهای کیفی است که مشتریان ممکن است از تامینکنندگان انتظار داشته باشند.
4.8: مدیریت نوآوری و دانش
شرکتها با هر مقیاسی در همگام شدن با رقابت بینالمللی برای بهبود و نوآوری دائم محصولات و فرآیندهایشان به چالش کشیده میشوند. شرکتهای کوچک و متوسط (SME) میتوانند با توسعۀ قابلیتهای خود در کسب دانش، خود را بهبود ببخشند.
نوآوری، ذخیرۀ دانش و توسعۀ قابلیتهای فنی داخلی به شرکتهای کوچک و متوسط (SME) در دستیابی به شرایط رقابتی بهتر در بازار بینالمللی و ملی کمک میکنند. این شرکتها میتوانند با گرفتن، ذخیره کردن، به اشتراکگذاری و انتشار دانش کافی به نوآوری و بهرهوری بیشتری دست پیدا کنند. معمولا شرکتهای کوچک و متوسط (SME) خالق دانش هستند اما در حفظ دانش ضعیف هستند.
توانایی یک شرکت در پاسخگویی به تغییرات شناخته شده در بازار یا رفتار مشتری، یک ویژگی مهم شرکتهای موفق است. برای محصولات و فرآیندهای نوآورانه، مدیریت دانش و مهارتهای کارکنان ضروری است. اجرای نوآوری نیاز به تلاش مداوم، تعهد و درکی فراتر از توسعۀ مستمر دارد.
4.9: تحقیق و توسعه
به منظور تحقق ویژگیهای محصول و نیازهای مشتری که به سرعت در حال تغییر هستند، شرکتهای کوچک و متوسط (SME) باید یک قابلیت پویا برای ارائۀ محصولات جدید به بازار بسازند. این شرکتها میتوانند با رقبای بزرگتر خود در ارائۀ محصولات جدید به بازار رقابت کنند. سرمایهگذاری در تحقیق و توسعۀ محصول نیز به بهبود کیفیت و کاهش قیمت کمک خواهد کرد. هزینۀ بهبود محصول و عدم قطعیت بازار مهمترین عوامل تعیین کنندهای هستند که با توسعۀ محصول مقابله میکنند.
اکثر شرکتهای کوچک و متوسط (SME) به جای درک بیشتر فرآیندهای رشد و توسعه و دستیابی به مزیت رقابتی پایدار، بر عواملی مانند تامین مالی که به بقای آنها کمک میکند، تمرکز دارند. برای رشد بالاتر شرکتهای کوچک باید روی تحقیق و نوآوری در بلندمدت تمرکز کنیم. بسیاری از این شرکتها در تبدیل تحقیق و توسعه به نوآوری موثر مشکل دارند.
4.10: مدیریت فناوری
اکثر شرکتهای کوچک و متوسط (SME) به فناوری منسوخ شده، شیوههای کاری فشرده و مدیریت سنتی تکیه میکنند. این موضوع در بسیاری از موارد منجر به ناکارآمدی، کمبود اطلاعات و تخصص داخلی ناکافی شده است. شرکتهای کوچک میتوانند با ارائۀ محصولات جدید به بازار با استفاده از فناوریهای جدید و اغلب سادهتر، با رقیبان بزرگتر خود به رقابت بپردازند.
فناوری به دو طریق رقابت را ممکن میسازد: 1. تغییر ساختار قیمت از طریق توسعۀ فرآیندهای کارآمد و با قابلیت انعطاف بیشتر 2. ایجاد محصولات بهتر و با کیفیت بالاتر، طراحی بهتر، خدمات پس از فروش و دورۀ تحویل کوتاه. فناوریهای جدید در دسترس برای شرکتهای کوچک، امکان دسترسی به بازارهای بینالمللی و تسهیل فرآیند معرفی محصولات به این بازارها را فراهم میکنند.
4.11: کاربرد فناوری اطلاعات
فناوری اطلاعات و ارتباطات برای فعالیتهای اصلی سازمانها ضروری هستند. به طور کلی شرکتهای کوچک و متوسط (SME) رویکرد موقتی برای مدیریت فناوری اطلاعات دارند و به ندرت برای این کار یک بودجۀ تعریف شده یا یک برنامه و استراتژی شفاف دارند. شرکتهای کوچک برای اطمینان از سرمایهگذاری در فناوریهای اطلاعات و ارتباطات باید به دنبال مشاوران معتبر باشند. مدیران اجرایی تجاری این شرکتها باید فناوری اطلاعات را به عنوان یک منبع استراتژیک در نظر بگیرند. شرکتهای کوچک و متوسط (SME) میتوانند با ادغام کردن سیستمهای اطلاعاتی، مزیت رقابتی به دست بیاورند.
سیستمهای تولید پیشرفته بر اساس کاربردهای فناوری اطلاعات به توسعۀ استراتژیک و رشد شرکتها کمک میکنند. برنامههای تجارت الکترونیکی نظیر تبادل الکترونیکی داده، مدیریت زنجیرۀ تامین شرکت و قابلیت همکاری در شبکهها را ارتقاء میدهند.
5. سنجشهای عملکرد و رقابتپذیری
برای رشد پایدار در بازار جهانی به شدت رقابتی، سنجش عملکرد تبدیل به یک مولفۀ ضروری در توسعۀ استراتژی توسط شرکتهای کوچک و متوسط (SME) شده است. سیستم سنجش موثر عملکرد نقش مهمی در پشتیبانی پیشرفتهای مدیریتی در سازمان ها بازی میکند. عملکرد یک شرکت اغلب به عنوان یک نسبت خروجی به ورودی سنجیده میشود. خروجیها متشکل از محصولات شرکت و ورودیها، منابع مورد استفاده توسط شرکت هستند. بسیار ضروری است که تمام عوامل، هم ملموس و هم نامشهود، در عملکرد تحلیل سازمانی گنجانده شوند.
6. ارزیابی مقایسهای فرآیندها و عملکرد
شرکتهای کوچک و متوسط (SME) مجبورند برای پیشرفت مداوم در فرآیندها و عملکردهای مختلف، برخی استانداردهای معیار را به عنوان هدف خود تعیین کنند. ارزیابی مقایسهای تاثیر مثبتی روی رقابتپذیری خواهد داشت. شناسایی بهترین روشها برای این شرکتها به دلیل محدودیت شدید منابع و دانش محدود دربارۀ روشهای ارزیابی مقایسهای، کار دشواری تلقی میشود. آنها اغلب در شناسایی گروه مرجع مشکل دارند. انتخاب صحیحترین گروه مرجع نقش کلیدی در ارزیابی مقایسهای بازی میکند زیرا روی شاخصهای عملکرد که توسط شرکتها استفاده شده تاثیر زیادی دارد.
ارزیابی مقایسهای با یک درک عمیق از فرآیندهای داخلی شروع میشود. سپس رقیبان، سازمانهای غیرمشابه یا واحدهای مختلف از سازمان مشابه به طور مقایسهای تحلیل میشوند. عملیاتها و عملکرد به طور مکرر تغییر میکنند. بنابراین سازمانها باید ارزیابی مقایسهای را به عنوان یک روند در حال انجام بپذیرند. ارزیابی مقایسهای، فرآیندها و فعالیتهای پیچیدۀ زیادی را شامل میشوند. قدمهای اولیۀ ارزیابی مقایسهای شامل برنامهریزی، جمعآوری اطلاعات، تحلیل خلاهای بین شرکت و الگوی آن و پذیرش یا پیادهسازی تغییرات هستند.
7. نتیجهگیری
در سراسر دنیا مشاهده شده که شرکتهای کوچک و متوسط (SME) به عنوان منبع اصلی رشد اقتصادی در نظر گرفته میشوند. در گذشته به توسعۀ استراتژیهای موثر شرکتهای کوچک توجه نشده است. تحقیقات نشان میدهد که بیشتر استراتژیها برای اهداف کوتاه مدت تدوین شدهاند زیرا بیشتر آنها متمرکز بر عملکرد هستند.
در جبهۀ صادرات، آنها به دلیل منابع محدودشان و فقدان نوآوری در توسعۀ توانایی با محدودیتهای زیادی مواجه هستند. عمدۀ مشکلات مربوط به نبود دانش و آگاهی، طراحی محصول و توسعۀ توانایی، زیرساختها و شبکههای آموزشی هستند. شرکتهای کوچک و متوسط (SME) نیز هیچ چهارچوب جامعی را برای توسعۀ استراتژیهای خود و کمیسازی رقابتپذیری خود دنبال نمیکنند. این مقاله تلاش کرده حوزههای مختلف توسعۀ استراتژی توسط این شرکتها را شناسایی کند.
0 نظر